Antinatalist Philosophy: The Radical Case Against Birth

فلسفه آنتی‌ناطالیستی: مورد رادیکال علیه زایش

می 27, 2025

باز کردن فلسفه آنتینالیسم: چرا برخی معتقدند وجود، آسیب‌زننده است و زاد و ول غیر اخلاقی است. استدلال‌ها، جنجال‌ها و پیامدهای این دیدگاه تحریک‌کننده را بررسی کنید.

مقدمه: تعریف آنتینالیسم

آنتینالیسم یک موضع فلسفی است که به تولد ارزش منفی می‌دهد و ادعا می‌کند که به وجود آوردن موجودات حس‌دار جدید از نظر اخلاقی مشکل‌ساز یا نامطلوب است. این فلسفه که ریشه در ملاحظات اخلاقی، متافیزیکی و وجودی دارد، فرضیه رایج مبنی بر اینکه زاد و ولد به‌طور ذاتی خوب یا خنثی است را به چالش می‌کشد. به‌عکس، آنتینالیست‌ها ادعا می‌کنند که به وجود آمدن به‌طور ناگزیر افراد را در معرض رنج، آسیب و محرومیت قرار می‌دهد و این جنبه‌های منفی بر هر گونه منافع بالقوه‌ای که زندگی ممکن است فراهم آورد غلبه دارد.

ریشه‌های تفکر آنتینالیستی به سنت‌های فلسفی و مذهبی مختلفی برمی‌گردد. در فلسفه غربی، شخصیت‌هایی مانند آرتور شوپنهاور و پیتر وسل زاپفه اشکال اولیه‌ای از استدلال آنتینالیستی را تبیین کردند و بر طبیعت فراگیر رنج و بی‌ثمری تلاش‌های انسانی تأکید کردند. در فلسفه معاصر، دیوید بنتار یکی از مدافعان برجسته است که به‌ویژه بخاطر «استدلال نامتقارن» خود شناخته می‌شود، که ادعا می‌کند در حالی که عدم درد خوب است حتی اگر کسی از آن بهره‌مند نشود، عدم لذت بد نیست مگر اینکه کسی باشد که این عدم، محرومیت برای او باشد.

آنتینالیسم یک دکترین یک‌دست نیست؛ بلکه شامل مجموعه‌ای از استدلال‌ها و انگیزه‌ها می‌شود. برخی از حامیان بر ملاحظات اخلاقی ناشی از ایجاد رنج تمرکز می‌کنند و به اصول کاهش آسیب و رضایت استناد می‌کنند. دیگران بر نگرانی‌های زیست‌محیطی نظیر تاثیر رشد جمعیت انسانی بر منابع سیاره‌ای و زندگی غیرانسانی تأکید می‌کنند. همچنین انواع متافیزیکی و وجودی وجود دارند که به ارزش یا معنای خود وجود سوال می‌کنند.

در حالی که آنتینالیسم همچنان یک دیدگاه اقلیت باقی مانده است، در مباحث علمی و عمومی به‌ویژه در زمینه چالش‌های جهانی مانند تغییرات آب و هوایی، جمعیت بیش از حد و رفاه حیوانات توجه بیشتری جلب کرده است. جامعه‌های فلسفی و مجلات علمی با استدلال‌های آنتینالیستی درگیر شده‌اند و بحث‌هایی درباره وضعیت اخلاقی زاد و ولد و مسئولیت‌های والدین آینده‌نگر را ترویج داده‌اند. سازمان‌هایی مانند دایرة‌المعارف اینترنتی فلسفه و دایرة‌المعارف فلسفه استنفورد نمای کلی جامع از نظریه‌های آنتینالیستی ارائه می‌دهند که نشان‌دهنده توجه فزاینده علمی به این حوزه است.

به‌طور خلاصه، آنتینالیسم یک موضع فلسفی پیچیده و در حال تحول است که اخلاق تولد و وجود را مورد بررسی قرار می‌دهد. با پرسش از ارزشی که برای زاد و ولد فرضی قائل شده، آنتینالیسم دعوت به تأمل عمیق‌تری درباره رنج، مسئولیت و پیامدهای گسترده‌تر به‌وجود آوردن زندگی جدید می‌کند.

ریشه‌های تاریخی و اندیشمندان کلیدی

فلسفه آنتینالیسم که ادعا می‌کند به وجود آوردن حیوانات حس‌دار جدید از نظر اخلاقی مشکل‌ساز یا نامطلوب است، ریشه‌هایش به دوران باستان برمی‌گردد، گرچه تنها اخیراً به‌عنوان یک موضع فلسفی متمایز فرموله شده است. ایده اصلی—اینکه زاد و ولد ممکن است از نظر اخلاقی سوال‌برانگیز باشد—در اشکال مختلفی در فرهنگ‌ها و دوره‌های مختلف ظهور کرده است.

در یونان باستان، دیدگاه بدبینانه فلاسفه‌ای چون هیجزیاس سایرنیس (حدود 300 قبل از میلاد) پیشتاز مضامین آنتینالیستی بود. هیجزیاس، که گاهی به «قانع‌کننده مرگ» معروف است، بر این باور بود که خوشبختی دست نیافتنی است و عدم وجود به زندگی دچار رنج، ترجیح داده می‌شود. به‌طور مشابه، در فلسفه باستانی هند، برخی شاخه‌های بودیسم و جینیسم بر پایان چرخه زایش و فرار از چرخه رنج تأکید می‌کنند، که می‌تواند به‌عنوان آنتینالیسم ابتدایی تلقی شود.

با این حال، اعتراض مدرن به آنتینالیسم بیشتر به کارهای فیلسوف آفریقای جنوبی دیوید بنتار ارتباط دارد. در کتاب تأثیرگذاری او با عنوان “بهتر است هرگز به‌وجود نیامده‌ام: آسیب آمدن به وجود” (2006)، بنتار «استدلال نامتقارن» را مطرح می‌کند که ادعا می‌کند در حالی که وجود درد بد است و وجود لذت خوب است، عدم痛bad نیست مگر اینکه کسی از این عدم رنج ببرد. این استدلال بنتار را به این نتیجه می‌رساند که به وجود آمدن همیشه یک آسیب است و بنابراین زاد و ولد از نظر اخلاقی سوال‌برانگیز است.

شخصیت دیگری که تأثیرگذار است، فیلسوف آلمانی آرتور شوپنهاور (1788–1860) است، که بدبینی فلسفی او تأثیر عمیقی بر تفکر آنتینالیستی بعدی گذاشت. شوپنهاور زندگی را با رنج و خواسته‌های متمایز می‌دید و عدم وجود را حالت مطلوب‌تری دانست. آثار او، به‌ویژه “در مورد رنج جهان”، به‌عنوان مبنای دیدگاه آنتینالیستی ذکر شده است.

در قرن بیستم، فیلسوف رومانیایی امیل سیوران موضوعات آنتینالیستی را به‌طور عمیق‌تری توسعه داد و تردید عمیقی درباره ارزش وجود و حکمت زاد و ولد را ابراز کرد. نوشته‌های مشهوری مانند “مشکلات موجود بودن” سیوران، شک رادیکال او درباره ارزش زندگی را نشان می‌دهد.

در حالی که آنتینالیسم همچنان یک موضع اقلیت باقی مانده است، اما در فلسفه علمی و بیوتکنولوژی توجه زیادی را جلب کرده است و بحث‌های در حال انجام درباره پیامدهای آن برای حقوق باروری، اخلاق زیست‌محیطی و آینده بشریت وجود دارد. سازمان‌هایی مانند دایرة‌المعارف اینترنتی فلسفه و دایرة‌المعارف فلسفه استنفورد به بررسی استدلال‌های آنتینالیستی و توسعه تاریخی آن‌ها پرداخته‌اند.

استدلال‌های کلیدی علیه زاد و ولد

فلسفه آنتینالیسم براساس مجموعه‌ای از استدلال‌های کلیدی شکل گرفته است که به چالش کشیدن مجاز بودن زاد و ولد اخلاقی متکی است. ضروری‌ترین موضوع در آنتینالیسم این است که به وجود آوردن زندگی حس‌دار جدید از نظر اخلاقی سوال‌برانگیز است و به‌ویژه به خاطر ناچاری از رنج و عدم رضایت از سوی شخص پتانسیل. این استدلال‌ها توسط فیلسوفانی مانند دیوید بنتار روشن شده است که اثر “بهتر است هرگز به‌وجود نیامده‌ام” او در تفکر آنتینالیستی معاصر اصلی محسوب می‌شود.

یکی از اصلی‌ترین استدلال‌ها استدلال نامتقارن است، که می‌گوید در حالی که وجود درد بد است و وجود لذت خوب است، عدم وجود درد خوب است حتی اگر کسی از آن خیر نداشته باشد، در حالی که عدم وجود لذت بد نیست مگر اینکه کسی باشد که از این عدم، محروم باشد. این نامتقارنی منجر به این نتیجه‌گیری می‌شود که به وجود نیاوردن کسی از آسیب جلوگیری می‌کند بدون اینکه کسی از لذت محروم شود و از این‌رو زاد و ولد از نظر اخلاقی نسبت به عدم زاد و ولد ترجیح داده می‌شود.

استدلال مهم دیگر استدلال رضایت است. از آنجا که شخص نمی‌تواند به وجود آمدن خود رضایت دهد، زاد و ولد زندگی—و به‌طور غیرمستقیم، رنج—را بر فرد بدون اجازه او تحمیل می‌کند. این فقدان رضایت به‌عنوان یک نقص اخلاقی به‌شمار می‌آید، به‌خصوص با توجه به خطرات و آسیب‌های ذاتی در زندگی، از جمله بیماری، رنج روحی و مرگ نهایی. سازمان بهداشت جهانی و دیگر مراجع بهداشتی شیوع رنج و بیماری را در سطح جهانی مستند کرده‌اند که بر ناچاری آسیب در زندگی انسانی تأکید می‌کند.

آنتینالیست‌ها همچنین از استدلال زیست‌محیطی و اخلاقی استفاده می‌کنند، که تأثیر زاد و ولد انسانی بر رفاه سیاره‌ای را برجسته می‌کند. رشد مداوم جمعیت انسانی باعث تشدید کاهش منابع، تخریب محیط زیست و تغییرات آب هوایی می‌شود. سازمان‌هایی مانند سازمان ملل بارها بر فشاری که رشد جمعیت بر منابع جهانی و اکوسیستم‌ها تحمیل می‌کند، تأکید کرده‌اند و ادامه این موقعیت آنتینالیستی را که عدم زاد و ولد می‌تواند به عنوان یک پاسخ اخلاقی به بحران‌های زیست‌محیطی در نظر گرفته شود، تقویت می‌کند.

در نهایت، آنتینالیست‌ها ادعا می‌کنند که زاد و ولد نیازی برای تحقق شخصی یا پیشرفت اجتماعی نیست. آن‌ها فرض می‌کنند که داشتن فرزند یک خوبی ذاتی نیست و به‌جای آن پیشنهاد می‌دهند که معنای زندگی و ارزش در جستجوی دیگر مقاصد یافت می‌شود. این نظر تحت تأثیر پژوهش‌های فلسفی و روان‌شناختی درباره رفاه و رضایت از زندگی است که نشان می‌دهد تحقق زندگی به‌طور انحصاری به پدر و مادر بودن وابسته نیست.

چارچوب‌های اخلاقی در آنتینالیسم

فلسفه آنتینالیسم براساس ارزیابی اخلاقی زاد و ولد شکل گرفته است، به این معنا که به وجود آوردن موجودات حس‌دار جدید از نظر اخلاقی مشکل‌ساز یا ناپسند است. چارچوب‌های اخلاقی درون آنتینالیسم متنوع هستند، اما به‌طور کلی بر این اصل هم‌راستا هستند که عدم وجود بر وجود ترجیح دارد به دلیل ناچاری رنج. این موضع معمولاً با دیدگاه‌های طرفدار زاد و ولد که زاد و ولد را به‌عنوان یک عمل اخلاقی خوب یا خنثی در نظر می‌گیرد، متضاد است.

یکی از تأثیرگذارترین چارچوب‌های اخلاقی در آنتینالیسم استدلال نامتقارن است که توسط فیلسوف دیوید بنتار فرموله شده است. بر اساس این نظر، وجود درد بد است و وجود لذت خوب است؛ با این حال، عدم وجود درد خوب است حتی اگر کسی از آن منفعتی نداشته باشد، در حالی که عدم وجود لذت بد نیست مگر اینکه کسی باشد که از این عدم رنج ببرد (دانشگاه آکسفورد).

رویکرد اخلاقی دیگری که درون آنتینالیسم وجود دارد، بر پایه فایده‌گرایی بنا شده است، که اقدامات را بر اساس عواقب آنها برای رفاه کلی ارزیابی می‌کند. فایده‌گرایان آنتینالیست ادعا می‌کنند که از آنجا که زندگی به طور ناگزیر شامل رنج است—از درد فیزیکی تا رنج روانی—امتناع از زاد و ولد حداکثر آسیب را کاهش می‌دهد و بنابراین گزینه اخلاقی بهتری است. این دیدگاه به تحقیقات تجربی درباره رنج جهانی و کیفیت زندگی که توسط سازمان‌هایی مانند سازمان بهداشت جهانی مستند شده است، آگاه است.

برخی از استدلال‌های آنتینالیستی همچنین به اخلاق مبتنی بر حقوق مربوط می‌شوند، که بر عدم توانایی افراد پتانسیل برای رضایت از به دنیا آمدن تأکید می‌کند. این چارچوب ادعا می‌کند که تحمیل وجود، با خطرات و آسیب‌های مربوطه، بر موجودی که رضایت ندارد، از لحاظ اخلاقی سوال‌برانگیز است. مفهوم رضایت در بسیاری از بحث‌های معاصر حقوق بشر مرکزی است، همانطور که در کار نهادهایی مانند دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل منعکس شده است.

به‌طور خلاصه، فلسفه آنتینالیسم از مجموعه‌ای از چارچوب‌های اخلاقی—از جمله استدلال‌های نامتقارن، فایده‌گرایی و اخلاق مبتنی بر حقوق—برای به چالش کشیدن جاودان مجاز بودن زاد و ولد استفاده می‌کند. این چارچوب‌ها به‌طور مشترک نگرانی‌ها درباره رنج، رضایت و ارزش عدم وجود را با هم روشن می‌کنند و هسته تفکر اخلاقی آنتینالیستی را شکل می‌دهند.

ابعاد روانی و وجودی

فلسفه آنتینالیسم که ادعا می‌کند به وجود آوردن زندگی حس‌دار جدید از نظر اخلاقی سوال‌برانگیز یا نامطلوب است، با ملاحظات روانی و وجودی عمیقاً درهم‌تنیده است. در اصل، آنتینالیسم سوالات عمیقی در مورد طبیعت رنج، ارزش وجود و مسئولیت‌های موجودات حس‌دار را مطرح می‌کند. این سوالات صرفاً انتزاعی نیستند؛ بلکه با تجربیات فردی و جمعی از معنا، هدف و رفاه در ارتباط هستند.

از منظر روانی، آنتینالیسم اغلب بر اساس شناسایی رنج به‌عنوان یک جنبه اجتناب‌ناپذیر از زندگی آگاه شکل می‌گیرد. متفکران آنتینالیستی تأثیرگذار، مانند دیوید بنتار، استدلال می‌کنند که آسیب‌ها و دردهای موجود در زندگی بیش از لذت‌ها است و اینکه عدم وجود افراد را از رنج ناگزیر مصون می‌دارد. این دیدگاه متاثر از تحقیقات روانشناسی و روان‌پزشکی است که شیوع چالش‌های بهداشت روان، اضطراب وجودی و تمایل انسان به احساس نارضایتی یا رنج حتی در شرایط مطلوب را مستند کرده است. سازمان‌هایی مانند سازمان بهداشت جهانی بار جهانی اختلالات روانی را برجسته کرده‌اند که به جهانی بودن رنج روانی تأکید می‌کند.

از نظر وجودی، آنتینالیسم با سؤالاتی درباره معنا و وضعیت انسانی درگیر است. فلاسفه وجودی، از جمله آرتور شوپنهاور و امیل سیوران، بر تفکر آنتینالیستی تأثیر گذاشته‌اند با تأکید بر بیهوده‌گی و رنج ذاتی زندگی. بعد وجودی آنتینالیسم تنها بدبینانه نیست؛ بلکه هم‌چنین دعوت به تأمل در مورد خودمختاری، مسئولیت و اخلاق زاد و ولد است. برای برخی، تصمیم به ایجاد جدید زندگی نکردن به‌عنوان ابراز همدردی و پاسخی منطقی به عدم قطعیت‌ها و سختی‌های وجود تلقی می‌شود.

تأثیر روانی اعتقادات آنتینالیستی می‌تواند پیچیده باشد. برای پیروان، این نظرات ممکن است چارچوبی برای درک رنج شخصی و حسی از همبستگی با دیگرانی که ارزش وجود را زیر سوال می‌برند، فراهم کند. اما منتقدان بر این باورند که آنتینالیسم ممکن است احساس ناامیدی یا بیگانگی را تشدید کند، به‌ویژه در افرادی که به طور عادی به رنج وجودی مبتلا هستند. متخصصان بهداشت روان، از جمله افرادی که به سازمان انجمن روانشناسی آمریکا وابسته هستند، بر اهمیت رسیدگی به نگرانی‌های وجودی به‌شیوه‌ای حمایتی و با دقت تأکید می‌کنند، و تنوع پاسخ‌های انسانی به رنج و معنا را مورد توجه قرار می‌دهند.

به‌طور خلاصه، ابعاد روانی و وجودی فلسفه آنتینالیسم تأثیر متقابل تجربیات فردی، استدلال‌های اخلاقی و پرسش‌های وسیع‌تری درباره وضعیت انسانی را برجسته می‌کند. با پیش‌کشیدن رنج و مسئولیت‌های موجودات حس‌دار، آنتینالیسم فرضیات رایج درباره desirability زاد و ولد و جستجوی خوشبختی را به چالش می‌کشد.

نقدها و پاسخ‌ها

فلسفه آنتینالیسم که ادعا می‌کند به وجود آوردن موجودات حس‌دار جدید از نظر اخلاقی مشکل‌ساز یا نامطلوب است، در مباحثات معضلات علمی و اخلاقی قابل توجهی ایجاد کرده است. در حالی که حامیان از پرسپکتیوهایی چون کاهش رنج و پیشگیری از آسیب استدلال می‌کنند، منتقدان اعتراضات مختلفی، هم فلسفی و هم عملی، را مطرح کرده‌اند.

یکی از انتقادهای اصلی مربوط به بدبینی آنتینالیسم است. مخالفان استدلال می‌کنند که این فلسفه رنج را بیش از حد تأکید می‌کند و به ارزش و پتانسیل خوشبختی، تحقق و معنا در زندگی انسانی بی‌توجهی می‌کند. آن‌ها معتقدند که زندگی، در حالی که شامل رنج است، فرصت‌های شادی، موفقیت و ارتباط را نیز فراهم می‌آورد که آنتینالیسم ممکن است به اندازه کافی به آن‌ها توجه نکند. این انتقاد معمولاً ریشه در سنت‌های فلسفی وسیع‌تری دارد که بر شکوفایی انسان و جستجوی رفاه تأکید می‌کند، همانطور که در آثار سازمان‌هایی مانند انجمن فلسفی آمریکا منعکس شده است.

یکی دیگر از نقدهای قابل توجه چالش به اصل نامتقارن است، که یکی از اصول کلیدی در برخی از استدلال‌های آنتینالیستی است، به‌ویژه آن‌هایی که توسط فیلسوف دیوید بنتار مطرح شده‌اند. اصل نامتقارن ادعا می‌کند که عدم وجود درد خوب است حتی اگر کسی از آن منفعتی نداشته باشد، اما عدم وجود لذت بد نیست مگر اینکه کسی از آن محروم باشد. منتقدان استدلال می‌کنند که این اصل به‌وضوح مشهود نیست و ممکن است بر پایه فرض‌های سوال‌برانگیزی درباره ارزش و آسیب استراحت کند. فیلسوفان و اخلاق‌دانان، از جمله کسانی که با آکادمی بریتانیا مرتبط هستند، درباره اینکه آیا این نامتقارنی می‌تواند به‌طور عادلانه اعمال شود یا اگر به نتایج پارادوکسی منجر می‌شود، بحث کرده‌اند.

اعتراضات عملی نیز در مورد تأثیرات آنتینالیسم بر جامعه و پیشرفت انسانی به‌وجود می‌آید. منتقدان پیشنهاد می‌کنند که پذیرش عمومی نظرات آنتینالیستی می‌تواند ساختارهای اجتماعی، مسئولیت‌های بین نسلی و تداوم پیشرفت‌های فرهنگی و علمی را تضعیف کند. سازمان‌هایی مانند سازمان ملل بر اهمیت رشد پایدار جمعیت و نقش نسل‌های آینده در پاسخ به چالش‌های جهانی تأکید می‌کنند و در عین حال یک تنش بین اخلاق آنتینالیستی و اهداف اجتماعی وسیع‌تر را نشان می‌دهند.

سرانجام، برخی اظهار می‌کنند که آنتینالیسم ممکن است به‌طور ناخواسته زندگی کسانی را که قبلاً به‌وجود آمده‌اند پایین بیاورد یا به نگرش‌های تقدیرگرایانه نسبت به رنج‌های موجود منجر شود. چارچوب‌های اخلاقی ترویج شده توسط نهادهایی مانند سازمان بهداشت جهانی معمولاً بر کاهش رنج و بهبود کیفیت زندگی تمرکز دارند، نه بر جلوگیری از وجود به‌طور کلی. این نقدها پیچیدگی و اختلاف‌نظرهای موجود در فلسفه آنتینالیستی را در راستای گفتگوهای اخلاقی معاصر تأکید می‌کنند.

آنتینالیسم در ادبیات و فرهنگ

فلسفه آنتینالیسم که ادعا می‌کند به وجود آوردن زندگی حس‌دار جدید از نظر اخلاقی مشکل‌ساز یا نامطلوب است، در طول تاریخ در ادبیات و فرهنگ به‌طور قابل توجهی به‌عنوان یک بیان ابراز یافته است. این موضع فلسفی ریشه در باور به این دارد که وجود، آکنده از رنج است و عدم وجود موجودات پتانسیل را از آسیب مصون می‌دارد. دیدگاه آنتینالیستی تنها یک پدیده مدرن نیست؛ مضامین آن را می‌توان در متون باستانی ردیابی کرد و توسط نویسندگان، نمایشنامه‌نویسان و متفکران متنوعی کاوش شده است.

در ادبیات کلاسیک، احساسات آنتینالیستی در آثاری مانند ادپوس در کولونوس اثر سوفوکل مشهود است، جایی که گروه به‌صورت مشهور اعلام می‌کند که “به دنیا نیامدن بهترین است.” این موتیف در سنت‌های فرهنگی مختلفی تکرار می‌شود و نشان‌دهنده تضاد عمیق‌تری درباره ارزش زندگی است. در عصر مدرن، این فلسفه بیشتر با نوشته‌های فیلسوف آلمانی آرتور شوپنهاور مرتبط است، که اشعارش بر این تاکید داشت که زندگی با رنج مشخص می‌شود و زاد و ولد این چرخه را تداوم می‌بخشد. بدبینی شوپنهاور بر یک مجموعه‌ای از شخصیت‌های ادبی تأثیر گذاشته است، از جمله توماس هاردی و ساموئل بکت، که آثارشان غالباً درگیر مضامین بی‌ثمری، ناامیدی و بارهای وجود هستند.

ادبیات معاصر به‌طور فعال با ایده‌های آنتینالیستی درگیر است. کتاب دیوید بنتار به نام بهتر است هرگز به‌وجود نیامده‌ام: آسیب آمدن به وجود به یک متن بنیادی در تفکر آنتینالیستی مدرن تبدیل شده است. استدلال‌های بنتار الهام‌بخش بحث‌های فلسفی و پاسخ‌های خلاق در داستان، شعر و فیلم بوده است. دیدگاه آنتینالیستی همچنین در ادبیات دیستوپیایی و وجودی مشهود است، جایی که شخصیت‌ها معمولاً اخلاق زاد و ولد را در دنیایی مملو از رنج و عدم قطعیت زیر سوال می‌برند.

از لحاظ فرهنگی، آنتینالیسم بر جریان‌های هنری و گفتمان عمومی تأثیر گذاشته است. هنرمندان بصری، فیلم‌سازها و نمایشنامه‌نویسان پیامدهای عدم زاد و ولد را بررسی کرده‌اند، غالباً به‌عنوان پاسخی به نگرانی‌های مربوط به جمعیت، تخریب زیست‌محیطی و مسئولیت‌های اخلاقی پدر و مادری. این بیان‌های فرهنگی به چالش کشیدن نرمال‌های رایج در خصوص زاد و ولد و دعوت از مخاطبان برای بازنگری در ارزش فرضی به‌وجود آوردن زندگی جدید در دنیا هستند.

در حالی که آنتینالیسم همچنان یک موضع اقلیت باقی مانده است، حضور آن در ادبیات و فرهنگ نشان‌دهنده مبارزه انسانی پایدار با سوالات وجودی درباره رنج، معنا و اخلاقایجاد است. مشارکت مداوم با مضامین آنتینالیستی بازتابی از یک بررسی فلسفی وسیع‌تر درباره ماهیت وجود و مسئولیت‌های ما نسبت به نسل‌های آینده است. برای دریافت زمینه فلسفی بیشتر، سازمان‌هایی مانند انجمن فلسفی بریتانیا و انجمن فلسفی آمریکا منابع و فروم‌هایی برای بحث در این زمینه‌ها و موضوعات مرتبط ارائه می‌دهند.

فلسفه آنتینالیسم که ادعا می‌کند به وجود آوردن موجودات حس‌دار جدید از نظر اخلاقی مشکل‌ساز یا نامطلوب است، پیامدهای قانونی و اجتماعی قابل توجهی دارد. در حالی که آنتینالیسم همچنان یک دیدگاه اقلیت است، تأثیر آن به‌طور فزاینده‌ای در مباحث مربوط به حقوق باروری، سیاست‌های زیست‌محیطی و اخلاق جمعیت قابل مشاهده است.

از نظر قانونی، آنتینالیسم چارچوب‌های سنتی را به چالش می‌کشد که زاد و ولد را به‌عنوان یک حق انسانی بنیادی در نظر می‌گیرد. اکثر اسناد حقوق بشری بین‌المللی، همچنان که تحت نظارت سازمان ملل قرار دارند، حق تشکیل خانواده و تصمیم‌گیری آزادانه درباره تعداد و فاصله کودکان را به رسمیت می‌شناسند. با این حال، استدلال‌های آنتینالیستی سوال می‌پرسند که آیا باید یک حق به رسمیت شناخته شده دیگری در نظر گرفت که ممکن است زاد و ولد را به چالش بکشاند، یا حتی آیا جامعه باید زاد و ولد را در بالنظر به نگرانی‌هایی مانند جمعیت زیاد، کاهش منابع و احتمال رنج نسل‌های آینده تشویق نکند. در حالی که هیچ کشور خاصی سیاست‌های آنتینالیستی صریحی را تصویب نکرده است، برخی از نظام‌های حقوقی با مسائل مربوط به حق دسترسی به وسایل جلوگیری بارداری، عقیم‌سازی و سقط جنین درگیر شده‌اند که می‌توان آن‌ها را به‌عنوان پیشرفت‌هایی برای اقدام بر پایه اعتقادات آنتینالیستی در نظر گرفت.

از طرف دیگر، آنتینالیسم با فرهنگ، مذهب و اصول اخلاقی که معمولاً پدر و مادری و ادامه خط خانواده را ارزشمند می‌شمارند، همپوشانی دارد. در بسیاری از جوامع، زاد و ولد با وضعیت اجتماعی، امنیت اقتصادی و هویت فرهنگی پیوند خورده است. بنابراین، دیدگاه‌های آنتینالیستی می‌توانند جنجال‌هایی را ایجاد کنند، زیرا آن‌ها باورهای عمیق‌تری درباره ارزش زندگی و مسئولیت‌های فردی نسبت به خانواده‌ها و جوامع را به چالش می‌کشند. سازمان‌هایی مانند سازمان بهداشت جهانی و صندوق جمعیت سازمان ملل مسائل جمعیتی را از منظر بهداشت عمومی و توسعه بررسی می‌کنند، لیکن به‌طور کلی از تأیید مواضع آنتینالیستی پرهیز کرده و تمرکز خود را بر انتخاب باروری و دسترسی به برنامه‌ریزی خانوادگی قرار می‌دهند.

پیامدهای اجتماعی آنتینالیسم همچنین در مباحث معاصر درباره تغییرات آب و هوایی و پایداری مشهود است. برخی از حامیان محیط‌زیست استدلال می‌کنند که کاهش نرخ زاد و ولد برای کاهش بحران‌های زیست‌محیطی ضروری است، این موضع با برخی از استدلال‌های آنتینالیستی همپوشانی دارد. با این حال، این مواضع سوال‌های اخلاقی را درباره خودمختاری، زور و احتمال تبعیض، به‌ویژه علیه گروه‌های حاشیه‌ای، مطرح می‌کند. به همین دلیل، نهادهای اصلی سیاست‌گذاری بر رویکردهای مبتنی بر حقوق و اختیاری تأکید می‌کنند، به‌جای راهکارهای تجویزی یا اجباری.

به‌طور خلاصه، در حالی که فلسفه آنتینالیسم به قانون یا سیاست‌های اصلی تبدیل نشده است، اما همچنان مباحث مهمی را درباره ابعاد اخلاقی، قانونی و اجتماعی زاد و ولد، حقوق فردی و مسئولیت جمعی نسبت به نسل‌های آینده به وجود می‌آورد.

حرکت‌ها و دفاع‌های معاصر

فلسفه آنتینالیسم معاصر از یک دیسکورس عمدتاً نظری به مجموعه‌ای از حرکت‌های سازمان‌یافته و تلاش‌های تبلیغاتی که با مسائل اخلاقی، زیست‌محیطی و اجتماعی درگیر است، تکامل یافته است. آنتینالیسم که به‌طور کلی به‌عنوان موضع فلسفی که در برابر زاد و ولد است، تعریف می‌شود، در جوامع مختلف جهان تطابق داشته است، به‌ویژه در متن نگرانی‌های فزاینده درباره جمعیت بیش از اندازه، تخریب محیط‌زیست و اخلاق رنج.

یکی از برجسته‌ترین متفکران آنتینالیستی معاصر، دیوید بنتار است که کتاب “بهتر است هرگز به‌وجود نیامده‌ام” استدلال نامتقارن را تبیین می‌کند: اینکه به وجود آمدن همیشه یک آسیب است و بنابراین زاد و ولد از نظر اخلاقی سوال‌برانگیز است. کار بنتار الهام‌بخش مباحث علمی و فعالیت‌های بنیادی بوده و با تالارهای آنلاین و سازمان‌هایی که به بحث و ترویج ایده‌های آنتینالیستی اختصاص یافته‌اند، همراه شده است. این جوامع غالباً با جنبش‌های زیست‌محیطی و بدون فرزند هم‌پوشانی دارند و نگرانی‌هایی درباره تأثیر فعالیت‌های انسانی بر سلامت سیاره و رفاه فردی را به اشتراک می‌گذارند.

گروه‌های تبلیغاتی مانند جنبش انقراض داوطلبانه انسان‌ها (VHEMT) توجه جهانیان را جلب کرده‌اند به خاطر موضع رادیکال خود. این جنبش که در اوایل دهه 1990 تأسیس شد، بر ایده‌ای تأکید می‌کند که انسان‌ها باید داوطلبانه از تولید مثل خود دست بکشند تا زیست‌کره زمین از فشارهای انسان‌ساز بازیابی شود. در حالی که VHEMT یک سازمان رسمی نیست بلکه یک جنبش به‌هم‌پیوسته است، اما در بالا بردن آگاهی درباره پیامدهای زیست‌محیطی رشد جمعیت و پیامدهای اخلاقی ایجاد زندگی جدید در دنیایی که با بحران زیست‌محیطی روبروست، تأثیرگذار بوده است.

علاوه بر استدلال‌های زیست‌محیطی، تبلیغات آنتینالیستی معاصر اغلب به مسائل رضایت و رنج می‌پردازد. حامیان استدلال می‌کنند که از آنجا که فرزندان پتانسیل نمی‌توانند به وجود آمدن رضایت دهند و از آنجا که زندگی ناگزیر شامل رنج است، از لحاظ اخلاقی بهتر است از زاد و ولد خودداری کرد. این استدلال‌ها در فلسفه علمی، بیوتکنولوژی و به‌طور فزاینده‌ای در مباحث عمومی، پادکست‌ها و پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی مطرح می‌شود، که نشان‌دهنده علاقه فزاینده به پیامدهای عملی تفکر آنتینالیستی است.

برخی از تبلیغات آنتینالیستی با مباحث قانونی و سیاسی تداخل دارند، به‌ویژه در کشورهایی که با کمبود منابع یا فشارهای زیست‌محیطی مواجه‌اند. در حالی که هیچ دولت یا نهاد بین‌المللی بزرگی به‌طور رسمی آنتینالیسم را تأیید نمی‌کند، سازمان‌هایی مانند سازمان ملل بر اهمیت حقوق باروری، برنامه‌ریزی خانوادگی و توسعه پایدار تأکید کرده‌اند که با برخی نگرانی‌های آنتینالیستی همسو است، هرچند از یک دیدگاه متفاوت.

به‌طور کلی، حرکت‌ها و تلاش‌های تبلیغاتی آنتینالیستی معاصر نمایانگر یک چشم‌انداز متنوع و در حال تحول است که با مسائل فلسفی، زیست‌محیطی و اخلاقی درباره ارزش و پیامدهای زاد و ولد انسانی در جهان مدرن درگیر است.

جهت‌گیری‌های آینده و چالش‌های فلسفی

فلسفه آنتینالیسم که ادعا می‌کند به وجود آوردن موجودات حس‌دار جدید از نظر اخلاقی مشکل‌ساز یا نامطلوب است، همچنان بحث ایجاد می‌کند و الهام‌بخش خطوط جدیدی از تحقیق در آینده است. به‌عنوان اینکه جهان با چالش‌های بی‌سابقه‌ای—از تخریب زیست‌محیطی تا سؤالات نظری درباره اخلاق زاد و ولد در مواجهه با رنج—مواجه است، آنتینالیسم به احتمال زیاد به‌عنوان یک موضع فلسفی مهم باقی می‌ماند. در نگاه به آینده، چندین جهت‌گیری و چالش‌های فلسفی در حال ظهور در این زمینه است.

یکی از جهت‌گیری‌های عمده آینده شامل تلاقی آنتینالیسم با اخلاق زیست‌محیطی است. به‌عنوان اینکه نگرانی‌ها درباره جمعیت زیاد و پایداری اکولوژیکی بیشتر می‌شود، استدلال‌های آنتینالیستی به‌طور فزاینده‌ای در مباحث سیاستی درباره حقوق باروری و مسئولیت‌های زیست‌محیطی مد نظر قرار می‌گیرند. سازمان‌هایی مانند سازمان ملل تأثیر رشد جمعیت بر کاهش منابع و تغییرات آب و هوایی را برجسته کرده‌اند و این موضوعات باعث می‌شود که برخی اخلاق‌دانان به مواضع آنتینالیستی به‌عنوان بخشی از مباحث کلی درباره پایداری نگاهی دوباره داشته باشند.

یک زمینه توسعه دیگری که به آنتینالیسم مربوط می‌شود، ارتباط آن با پیشرفت‌های بیوتکنولوژیکی است. با ظهور مهندسی ژنتیک، فناوری‌های کمک باروری و احتمال وجود هوش مصنوعی، سؤالات جدیدی درباره وضعیت اخلاقی ایجاد زندگی در شرایط عدم‌قطعیت یا خطر شکل می‌گیرد. فیلسوفان اکنون در حال بررسی این موضوع هستند که آیا توانایی کنترل یا تقویت نسل‌های آینده، استدلال‌های آنتینالیستی را تقویت یا تضعیف می‌کند، به‌ویژه در پرتو تأکید سازمان بهداشت جهانی بر حق بهداشت و رفاه برای همه افراد.

از نظر فلسفی، آنتینالیسم با چالش‌های مداومی در مورد مفروضات بنیادین خود مواجه است. منتقدان سوال می‌کنند که آیا نامتقارنی بین درد و لذت، همانطور که توسط متفکرانی مانند دیوید بنتار تبیین شده است، به‌طور واضحی درست است، و همچنین درباره دامنه ملاحظات اخلاقی بحث وجود دارد: آیا باید آنتینالیسم تنها به انسان‌ها تعلق داشته باشد، یا به همه موجودات حس‌دار نیز تسری یابد؟ این سوال به‌ویژه با توجه به توجه سازمان‌های رفاه حیوانات، مانند حفاظت از حیوانات جهانی نسبت به رنج حیوانات غیرانسانی، اهمیت دارد.

در نهایت، آنتینالیسم باید با اعتراضات فرهنگی، مذهبی و وجودی دست و پنجه نرم کند. بسیاری از جوامع زاد و ولد را به‌عنوان یک خوب بنیادین تصور می‌کنند و سنت‌های مذهبی زندگی را ارزشی ذاتی می‌دانند. چالش برای فیلسوفان آنتینالیست این است که با این باورهای عمیق‌مدار درگیر شده و در عین حال چارچوب اخلاقی روشن و قانع‌کننده‌ای را بیان کنند. به‌عنوان اینکه گفتگوهای جهانی درباره رنج، مسئولیت و آینده بشریت در حال تحول است، آنتینالیسم به ادامه تطبیق خود ادامه خواهد داد و با چالش‌های فلسفی جدید و پیوسته‌ای مواجه خواهد شد.

منابع و ارجاعات

Anti-Natalism: The Argument To Stop Giving Birth

Don't Miss

China’s AI Chatbot Sparks Medical Revolution and Concerns

چت‌بات هوش مصنوعی چین انقلاب پزشکی و نگرانی‌ها را برمی‌انگیزد

چین در حال انقلاب در چشم‌انداز پزشکی خود با چت‌بات
Revolutionizing Breast Cancer Treatment: The Emerging Arsenal Against HER2-Positive Disease

انقلاب در درمان سرطان سینه: تسلیحاتی نوین در برابر بیماری مثبت HER2

درمان سرطان سینه مثبت HER2 به سرعت در حال تحول